تولد فیلم مرگ

نقد و بررسی فیلم های روز سینمای جهان

تولد فیلم مرگ

نقد و بررسی فیلم های روز سینمای جهان

  • ۰
  • ۰

هر فیلمی که آنجلینا جولی را به عنوان یک قاتل بین المللی معرفی کند، تقریباً به تعبیری فیلمی است که خشونت را زیبا و فریبنده جلوه می دهد. اما فیلم "تحت تعقیب" اولین کارگردانی تیمور بکمامبتوف قزاق در سینمای هالیوود، جدا از نمایش خشونت پر زرق و برق چیز های دیگری را نیز درشت جلوه می دهد. در واقع این یکی از استراتژیک ترین آثار هالیوود در قرن ۲۱ می باشد. فیلم تحت تعقیب از نظر ساختار فنی اثری درخشان و جلا داده شده با کارگردانی مناسب است. در نمای کلی این فیلم ایده یا استراتژی خاصی را طراحی کرده و زیبا جلوه می دهد، سپس ایده خود را به مرحله باروری می رساند، و در نهایت بعد از زدن حرفش، بیننده را تسلی می بخشد. چنین سینمایی که در آن آثاری چون تحت تعقیب رشد می کنند، صنعتی پیچیده و هدفمندی است که در درون خود تناقض و تضاد را با هم پرورش می دهد، و گاهی تفکیک خوبی از بدی در چنین سینمای استراتژی داری دشوار خواهد بود. خشونت در این فیلم ابزار ارائه پیام است، بنابراین خرد شدن استخوان در مقابل استخوان، قصابی حیوان و انسان با تیغه های تیز و (بخصوص) کاشت گلوله در پیشانی به گونه ای که ممکن است به عنوان شکوفه زرشکی از پشت جمجمه بیرون بیاید - تعهد فیلم برای اجرای پیام هایی است که تقریباً فقط به دلایل زیبایی شناسی ذاتی می توان آن ها را توجیه کرد.

تحت تعقیب از بسیاری جهات یک فیلم دلهره آور است، اما همچنین - و بسته به دیدگاه شما، این یک چیز خوب یا بد است - یک فیلم فوق العاده شیک و مؤثر یا کارخانه ایده پردازی غرب برای جهان. بیش از هر فیلمی از زمان ماتریکس، تحت تعقیب یک باله وحشیگری و مهم است. این فیلم درست مثل ماتریکس با درون مایع های عرفانی در بستر علمی تخیلی بازی می کند، البته قربانیان ماتریکس بیشتر شبیه سازی های رایانه ای بودند، اما در تحت تعقیب واقعاً انسان مادی و واقعی هستند. چرا انسان مادی یا واقعی هستند؟! نمونه یا مثالش را خود فیلم به ما می دهد. من اعتقاد ندارم تا به امروز فیلمی را دیده باشم که ساده تر از تحت تعقیب یک خیال فرار برای ناتوانی جنسی مردانه را تبلیغ کرده باشد. فیلم ماجرای جوانی ساده و شاغل در یک اداره را روایت می کند که مدام از سوی رئیس و اطرافیانش تحقیر می شود. وسلی گیبسون با بازی "جیمز مک‌آووی" همان جوان دست و پا چلفتی است که شناختی از خود و هویتش ندارد و ناگهان در معرض اتفاقات عجیب و استثنائی قرار می گیرد. کارگردان در معرفی وسلی در همان ابتدای کار به گونه ای عمل می کند که انگار او جوانی توسری خور است و با دادان همین پس زمینه در میانه های فیلم تماشاگر باور می کند که وسلی به یک قهرمان تمام عیار مبدل شده است، این مهم درست در کشمکش های داستانی در انتقال وسلی به گروهی که خود را اعضای انجمن دوستی می نامند صورت می پذیرد و او از یک آدم ساده و آسمان جول که فقط چهارده دلار و پنجاه سنت در حسابش دارد به قهرمانی تبدیل می شود که به حساب بانکی اش بیش از سه میلیون دلار واریز شده است و این درست سر بزنگاه و سرآغاز همان تناقض هاست که پیشتر اشاره شد.

اما روزی در داروخانه وسلی توسط یک قاتل لاغر با نام کاملاً تحت اللفظی فاکس (آنجلینا جولی) روبرو می شود، که او را از قاتل در ظاهر رقیب خود نجات می دهد. و در نتیجه این اتفاق، فاکس مستقیم وسلی را به مخفیگاه سازمانی خود در یک کارخانه نساجی قدیمی قلعه مانند می برد. در آنجا، رئیس او، اسلون (مورگان فریمن) توضیح می دهد که آنها عضو انجمن دوستی هستند، انجمن قدمتی قاتلان که به ظاهر محکوم (حلقه های فراماسون) به حفظ "تعادل" در جهان هستند. در این صحنه ها شخصیت وسلی در می یابد، آنچه که او معتقد است حملات مکرر هراس است در حقیقت سیل های آدرنالین شدید است که با کنترل درست آنها می تواند باعث شود که زمان در ذهن خودش متوقف شود. در عرض چند دقیقه، مدیر حسابداری چُلمنگ ما (به معنای واقعی کلمه) با شلیک به بالهای مگس در حال پرواز خود را متفاوت تر از هرچیزی که تا به حال بوده در می یابد. بله، اینجا جایی است که وسلی هری پاتر درون خود را زنده می کند، و خود را نجات یافته از دنیای روزمره خود می بیند. در این لحظات فیلم از یک سو به سمت جنبه های فرا واقعی می رود و اینطور وانمود می کند که تو گویی انجمن دوستی برگزیده ای از سوی نیروهای فرازمینی است و آن ها با مجازات افراد تعادل را در زمین برقرار می سازند، اما از طرفی دیگر نشانه هایی از نوع میلیونی شدن حساب بانکی و قدرت یافتنی اینچنین مادی در وسلی اساس و جوهره ی فیلم را فرو می ریزد.

با تماشای فرم آموزش رژیم انجمن دوستی یا برادری، متوجه می شویم که این سیستم شباهت هایی کمی با هاگوارتز نیز دارد. به نظر می رسد شکل دادن به یک قاتل مناسب، مواد اولیه ای از جنس مشت، لگد و ضربات سنگین به همراه درمان دوره ای در یک حمام شفابخش ویژه نیاز دارد که باعث بسته شدن زخم ها و استخوان ها می شود. وسلی همچنین باید امضای ویژه Wanted را علاوه بر امضای سینمای خشونت پای کارش بیاموزد، آن امضا توانایی شلیک "منحنی" گلوله ها در اطراف موانع با یک پیچش مچ دست است. بعد از این آموزش ها سوژه مهم تفکر حاکم بر خود این انجمن است که چالش اصلی فیلم می باشد. نکته ی قابل توجه اشاراتی است که به انجمن دوستی می شود، انجمنی که کنایه ای از همان گروه های فراماسونری است، گروه هایی مخفی با افکاری پلید و یکسویه که در ظاهر و به قول اسلون با بازی "مورگان فریمن" مثلا می خواهد با هرج و مرج مقابله کند اما در نهایت به ناامن شدن بیشتر جهان و گسترش بیشتر هرج و مرج و ناامنی گسترده تر دامن می زند. در واقع فیلم با برگزیدن عنوان انجمن دوستی قصد دارد نشانی غلط به تماشاگر بدهد، مقصود اصلی نیز درست در همین نکته نهفته است. وقتی مرزهای قهرمان را با ضدقهرمان مخدوش می سازد و از وسلی بیگناه به وسلی ضدقهرمان که اکنون یک قاتل حرفه ایست می رسد، در اصل دارد مرزهای واقعیت را با غیر واقعیت درهم میریزد و از حقیقت نمایی دروغ چهره ای راست و منطبق بر واقعیت باز می سازد تا به اهدافش نزدیکتر شود.

جدا از این ها، فیلم تحت تعقیب یک اکشن جالب و دیدنی است، و وعده ای که به عنوان یک اکشن متفاوت می دهد عملی می کند. اما به طور معمول، در فیلم تحت تعقیب جرایم علیه شکستن ساختار فیزیک دست کمی از جنایات علیه اخلاق در آن ندارد. مثال اکشن های ضد توازن فیزیک شامل: پرواز اتومبیل ها بر روی سایر اتومبیل و شلیک از طریق سانروف، و گلوله های منحنی و چرخشی است که بعد از شلیک کل بلوک های شهر را می چرخند تا به هدف برسند، همچنین سقوط قطار در یک حوضه کوهستانی آلپ نیز با وجود جالب بودن قوانین فیزیک را نقض می کند. شاید برخی از ایده های صحنه های اکشن خلاقانه نباشند، اما کارگردانی بکمامبتوف در ارائه همین ایده ها به شدت چشمگیر است. به نظر من، این کارگردان قزاق و نیمچه روس که شاید بعد از تحت تعقیب نتوانست کار خاصی انجام دهد (به جز بازسازی افتضاح بن هور و شکارچی کردن آبراهام لینکلن)، در تحت تعقیب به همان روشی که جان وو بیست و اندی سال پیش ژانر اکشن را زنده کرد، او نیز دوباره با این فیلم همان کار را انجام داد. فیلم تحت تعقیب از منظر کاربرد های رایانه ای و جلوه های کامپیوتری ویژه نیز قابل بحث است، احتمالا هرچه فیلم در پردازش داستان پر پیچ و خمش پایبند استراتژی های حاکم بر استودیو های هالیوودی است، در اجرای صحنه های اکشن چیزی از هم قطاران خود نظیر فیلم هایی چون "ماتریکس"، "سرعت" و حتی مجموعه آثار "جیمز باند" کم نمی آورد. از این منظر تحت تعقیب با کات هایی بجا و تعویض ها و نقطه گذاری های فنی اثری پر کشش به حساب می آید و در طبقه بندی های رایج سینمایی جزو فیلم های اکشن موفق محسوب می شود.


تحت تعقیب فیلمی است که در آن هیچ شادی غیر از شادی تسلط بر خشونت وجود ندارد، در فیلم هر ارتباط انسانی نشانه ضعف و دعوت به خیانت است. این نگاه فانتزی موزیانه به تعاملات جنسی نیز یکی از ساختار های عجیب تحت تعقیب است، مثال آن هم دوست دختر تقلبی وسلی، یا قصاص جنسی از نوع رابطه پانتومیمم گونه فاکس و وسلی جلوی دوستش است که می خواهد توازن را به نفع شخصیت قهرمان بکشاند. در دوره ای آنجلینا جولی الهه "س-ک-س" از نوع تیتانیومی بود. یعنی او نماینده شخصیت هایی مقاوم اما اغوا گر بود و در تحت تعقیب نیز استفاده از جولی تقریباً بر همین رویه استوار بوده است. در اواخر فیلم، وسلی خطاب به مخاطب مستقیم می گوید: "شش هفته پیش، من مثل شما معمولی و رقت انگیز بودم. ... ! اما حالا این من هستم که شما را کنترل می کنم. این جملات خلاصه استراتژی فیلم است. توجیه رفتارهای خشن و آدم کشی برای پیشگیری از خشونت و آدمکشی. به این ترتیب می توان با کمی دقت به درون مایه و جوهره ی چنین آثاری پی برد، "قصاص قبل از جنایت" مفهومی است که در آموزه ها و باورهای مردم مشرق زمین هیچ جایگاهی ندارد - اما سیاست گذاران غربی با همین مفهوم به شرق و حمله ور می شوند. در پایان باید بگویم هر از گاهی هالیوودی ها فیلم هایی را روانه ی بازار می کنند که بیش از آنکه جنبه های هنری قوی داشته باشند انگار به هدف هایی معین شلیک شده اند. فیلم "تحت تعقیب" یکی از همین آثار است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی