در حالی که تریلر پارانوئید گونه دیو فرانکو، یعنی "اجاره"، ممکن است به نظر کاری را که روانی آلفرد هیچکاک از منظر موقعیت مکانی با مسافرخانه های کنار جاده ای انجام داد را با ایربیانبی یا خانه های اجاره ای انجام دهد، اما نه دیو فرانکو حتی به گرد جوراب نشسته هیچکاک می رسد و نه اجاره - سودای شباهت با روانی را دارد. اما این فیلم به خاطر آوردن چهار شخصیت طبیعی به دلِ یک ماجرای وحشتناک، قابل بررسی و دیدنی است. دیو فرانکو اولین کارگردانی خودش را بر مبنای فیلمنامه از خودش و جو سوانبرگ بنا کرده، که ریشه های آن به آثار ترسناک قدیمی و کم بودجه می رسد. اجاره چیزی شبیه به دیگر آثار سوانبرگ است که بازیگران نه چندان مشهور اما با استعداد در آن جمع شده اند. در واقع اجاره در فضای یکی دیگر از درام های کم حرف و پرتحرک سوانبرگ جریان دارد، یعنی چیزی شبیه به هم پیاله ها که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده بود. اما با نگاهی کلی فیلم فرانکو در بستر ژانر وحشت و در کنار آثاری چون هالووین قرار می گیرد.
در همان اولین صحنه هوشمندِ فیلم، کارگردان در مورد ماهیت دو زوج مرکزی داستان، در ذهن بیننده شک و تردید ایجاد می کند. در این صحنه شخصیت مینا (شیلا وند) بالای شانه های چارلی (دن استیونز) آویزان است، در حالی که آنها برای آخر هفته به یک خانه اجاره ای زرق و برق دار نگاه می کنند. ما با دیدن این نما فرض می کنیم که آنها باهم هستند، تا زمانی که برادر چارلی یعنی جاش (جرمی آلن وایت) می رسد و صورت مسئله کامل تغییر می کند. به نظر می رسد که مینا و جاش در حال دوستی هستند، در حالی که چارلی برای ده سال گذشته با میشل (آلیسون بری) ازدواج کرده است. البته جاش و میشل هر دو می دانند که چارلی و مینا با هم دوستی نزدیکی دارند و این ناشی از مشارکت تجاری آنها در راه اندازی یک کسب و کار جدید است. اما آرام آرام به وضوح روشن می شود که تنش های جنسی در پَس این رابطه دوستی نیز جریان دارد. فیلم با رفتن به سمت خانه اجاره ای در کنار صخره هایی عظیم و ساحلی، به شکلی جالب با رنگ های در هم بافته توسط فیلمبردار کریستین اسپرنگر نمایش داده می شود.
تقریباً بلافاصله پس از رسیدن دو زوج مرکزی قصه به خانه اجاره ای در آخر هفته، تنش ها در اطراف نژاد و طبقه اجتماعی در بستر داستان ایجاد می شود. شخصیت مینا می گوید که ابتدا او قصد داشته خانه را اجاره کند، اما به دلیل نام خاورمیانه ای اش، از دید اجاره دهنده کنار گذاسته شده است. اما چارلی به عنوان مردی سفید پوست سریع توانسته خانه را اجاره کند. در این میان چالش های دیگری نیز بین چارلی و برادرش نیز وجود دارد، که مربوط به نحوه زندگی آنها می شود. این روابط تا به شب جریان دارد تا فیلم وارد چالش اصلی خودش شود. دیو فرانکو بیش از چند بار در پیشرفت فیلم خود به هالووین جان کارپنتر پیوند می خورد، و این نه تنها در تنش آهسته اثر او به سبک کارپنتر مربوط می شود، بلکه اجاره در مدل صرف وقت پیرامون توسعه شخصیت ها نیز دنباله رو هالووین است. فرانکو در طول فیلمش هر چند لحظه، صحنه های کوتاهی را به ما نشان می دهد که به نظر کسی از دور شخصیت های فیلم را تماشا می کند، همچنین کات هایی در کار وجود دارد که روی تمایز دو زوج فیلم تمرکز دارند. فیلم اجاره می خواهد انواع سوء ظن را در ذهن بیننده کاشته، و او را وادار به شناسایی تهدید واقعی کند.
متأسفانه یک ایراد فیلم این است که شخصیت ها به شدت شبیه به افراد گیر کرده در داخل فیلم های ترسناک رفتار می کنند. منظور من از جمله بالا این است که برخورد شخصیت ها با حوادث عجیب داخل خانه استاندارد نیست، و آنها قربانیان راحتی هستند. در زیر این سناریو تفسیری درباره تمایل ساده ما برای اعتماد به غریبه ها در بازارهای آنلاین ارائه شده است. فرانکو بی اعتمادی خود را نسبت به ارائه دهندگان آنلاین خانه های اجاره ای به شکلی خوب و دلایلی منطقی به نمایش می گذارد. یک جستجوی ساده، ما را با داستان های ترسناک فراوانی راجع به تجربیات کابوس وار خانه اجاره ای روبرو می کند که این فیلم را باور پذیرتر می کند. فیلمنامه فرانکو و سوانبرگ ممکن است از این داستان ها برای اضطراب بیشتر و غنی سازی شخصیت هایش استفاده کرده باشد و از اوضاع کلاستروفوبیک حاصل این چالش به همان روشی که رومان پولانسکی غالباً این کار را انجام می دهد (در انزجار، مستاجر و غیره) برای منعکس کردن آسیب روانی شخصیت های اصلی اش استفاده برده است. در میانه فیلم، سکانسی وجود دارد که چهار شخصیت اصلی تصمیمی بدون بازگشت را پیش می گیرند، و این تصمیم به نظر اوضاع فیلم را به سمت فضای فیلم قبر کم عمق دنی بویل سوق می دهد. این روند دیو فرانکو در فیلم، اجاره را تبدیل به سناریوی کابوس واری می کند که شخصیت های او را به مرور محدود می کند.
از نظر ایجاد حس ترس و هیجان ژانر وحشت، فرانکو با خلق چند شوک واقعی و لحظه های خشونت آمیز، فیلم اجاره را به تجربه ای به یاد ماندتی تبدیل کرده است. او همچنین سکانس های تنش آفرین را در تاریکی و فضای مه آلود مهیا می کند، و احساس سردرگمی و عدم اطمینان جذابی را برای بیننده به وجود می آورد. با این حال، او شخصیت هایی را خلق می کند که در پایان تبدیل به ابزار یکبار مصرف می شوند. من به این امید تماشای اثر را ادامه دادم که این فیلم به چیزی شبیه کلبه ای در جنگل تبدیل شود، اما اجاره به جای توجه به ژانر وحشت، سرگرمی حاصل از اثر را نشانه رفته است. فرانکو در اولین فیلم خود توانسته یک اثر حداقل سرگرم کننده را تولید کند، که آینده روشنی برای فرانچایز شدن نیز پیش روی آن است. همچنین این فیلم می تواند در سفر بعدی شما به شمال، باعث تردید زیاد و ترس برای اجاره یک ویلا توسط شما شود.