بهترین ماجراجویی آخرالزمانی از زمان "Zombieland" یا "کُمدی عاشقانهای با ابعاد غول پیکر" - فیلم عشق و هیولاها (Love and Monsters) یکی از بهترین شگفتیهای سرگرمکننده سال 2020 است، زیرا دنیایی منحصر به فرد و مهیج را ارائه میدهد و به شخصیتها و جانوران خود همان اهمیتی را میدهد که به جلوههای بصری و فضاسازی ژانریاش میدهد. به شکل ساده باید گفت این فیلم یک کمدی صمیمانه با لحنِ اکشن هیولایی است.
آخرالزمان چقدر میتواند سرگرمکننده باشد؟ خوب، این بستگی به این دارد که چه کسی داستان را روایت میکند، زیرا میتواند یک تجربه ترسناک و وحشتناک باشد که به عنوان یک داستان هشدار دهنده عمل میکند، یا میتواند یک ماجراجویی هیجان انگیز باشد که به ما یادآوری میکند آنچه در زندگی واقعاً مهم است چیست.
شاید برخی بگویند در روزگاری که بیماری کرونا باعث شده همه چیز بیاندازه آخرالزمانی احساس شود، دیدن یک اثر پساآخرالزمانی چه سودی دارد؟! خوب، اشتباه نمیکنید. تماشای فیلمی که جامعه در آن فروپاشیده و بشریت به زیر زمین رانده شده است شاید کار سرگرمکنندهای به نظر نرسد، اما عشق و هیولاها چیز دیگری است. این فیلم به من بیننده میگوید: حتی وقتی دنیا در حال فروپاشی و به پایان رسیدن است هم، همیشه راهی برای برخی از عاشقانهها و امیدوار بودن به آینده وجود دارد.
اما همانطور که از نام فیلم پیداست، هیولاهایی که انسان را از بالای زنجیره غذایی بیرون انداختند، تنها نیمی از معادله هستند. این عشق است که این فیلم را خاص میکند. خواه این عشقِ رمانتیکی از راه دور باشد که باعث روایت داستان میشود، یا عشق بین دوستانی که از هم دور میشوند و به سفر میروند و هم عشق بین یک شخص و سگش، در واقع این فیلم عشق در عشق است و هیولاها نیز این وسط کم نیستند. و البته این هیولاها هم خیلی باحال هستند.
فیلم Love and Monsters قصد دارد بسیاری از آثار خاص را به شما یادآوری کند. برای مثال فرضیه پساآخرالزمانی آن طعم The Walking Dead زیادی را به خود اختصاص داده است و همچنین مقدار نسبتاً خوبی از بازی The Last of Us نیز در آن احساس میشود. البته لحن کمدی و فرم پویای آن کاملاً یادآور و وام دارِ فیلم Zombieland است. شاید
یکی از بزرگترین مشکلات عشق و هیولاها همین باشد که هرگز احساس نمیکند باید یک خط را انتخاب کند و به آن بچسبد.
اما عشق و هیولاها هفت سال پس از یک واقعه آخرالزمانی اتفاق میافتد. همانطور که قهرمان اصلی فیلم یعنی شخصیت جوئل (دیلن اوبراین) در تیتراژ ابتدایی توضیح میدهد، وقتی یک سیارک یا شهاب سنگ مسیرش را به سمت زمین کج میکند همه چیز دچار تغییر میشود.
دولتهای جهان با موفقیت این سیارک را با موشک منفجر میکنند، اما انفجار حاصل از آن، این کره خاکی را غرق در مواد شیمیایی میکند که هر نوع موجود خونسردی (حشرات، قورباغه، مارمولک) را به هیولاهای غول پیکر انسان خوار تبدیل میکند. این فاجعه منجر به نابودی 95% بشریت میشود و باقی مانده انسانها در غارهای زیرزمینی پنهان میشوند.
این شرایط پابرجاست تا زمانی که شخصیت جوئل از رادیوی کلونی خود برای ردیابی دوست قدیمیاش اِیمی (جسیکا هنویک) استفاده میکند. علی رغم این که بقیه افراد کلونی با شناخت به درستی استدلال میکنند که جوئل یک روز در سطح زمین دوام نخواهد آورد، اما او به خاطر تنهایی ظاهریاش تصمیم میگیرد بیش از 140 کیلومتر را برای دیدن اِیمی طی کند.
اما ترکیبی شگفتآور از کمدی کلاسیک نوجوانانه و اکشنِ مبارزهای با هیولاها به فیلم "عشق و هیولاها" کمک میکند تا نام خود را از آثار تکراری آخرالزمانی هیولایی این روزهای سینما جدا کند. فرمولی که سازندگان عشق و هیولاها به سراغ آن رفتهاند ترکیبی از فیلمهای آخرالزمانی بلاکباستری اسپیلبرگی با یک داستان عاشقانه به سبک آثار جان هیوز است.
قهرمان فیلم دیلن اوبراین که تلاش میکند از هر جانوری که برایش خطر دارد زنده بماند، از آن دست قهرمانان بازنده امیدوار است که در فیلمهای دهه هشتاد و نود زیاد یافت میشدند، او هرگز احساس شگفتی خود را در طول سختیها از دست نمیدهد، و همچنین از تلاش عاشقانه خود هم چشم پوشی نمیکند. در واقع هسته اصلی فیلم عشق و هیولاها داستان رشد جوئل از یک دست و پا چلفتی احساسی به یک قهرمان پسا آخرالزمانی است.
گرچه فیلم هیچ کمبودی از منظر موجودات هیولایی منحصر به فرد ندارد، اما همچنین شخصیتهای مختلف انسانی را به مخاطب هدیه میدهد تا درام کار نیز همراه با هیولاها جلو بیاید. به طور خاص، بخشی از کار نشان میدهد که قهرمان فیلم طنابهای کمک را از یک شکارچی مبهم اما دوست داشتنی به نام کلاید (مایکل روکر) و همدست جوان و به همان اندازه تیزبینش مینو (آریانا گرینبلات) میگیرد تا در بخشی از ماجراجوییاش کنارش باشند. به طور قطع حضور این دو شخصیت در زمینه احساسی و کمدی به تکامل نهایی شخصیت جوئل به عنوان یک قهرمان کمک شایانی میکنند.
فیلم در زمینه فنی و جهان سازی نیز بسیار گسترده و چشمنواز است. عشق و هیولاها هم از نظر شخصیت و هم موجوداتی که با آنها می جنگند، فیلمی را ارائه میدهد که از لحاظ دامنه کار فنی و بصری بسیار باشکوه است. مبارزات با هیولاهای داخل فیلم همه منحصر به فرد است و فیلمبرداری خوبی را در برِ خود دارد و مایکل متیوز، کارگردان فیلم، میفهمد که چگونه میتوان این سکانسها را همانطور که باید سرگرمکننده ساخت. فیلم مطمئناً به تعداد بیشتری از این سکانسها احتیاج نداشت، اما بدون شک یکی از برجستهترین نقاط فیلم همین صحنهها هستند.
طرحهای موجودی که برای ساخت هیولاها و جانوران ارائه میشوند بینظیر هستند و همه چیز را از زالوهای کوچک مزاحم گرفته تا خرچنگ غول پیکر جهش یافته به نمایش میگذارند که به نوعی هنوز هم زیبا و بکر به نظر میرسند. این موجودات دیجیتالی و جالب با پس زمینه طبیعی و کارهای عملی گروه فنی فیلم نیز بیشتر تقویت میشوند. در ظاهر عشق و هیولاها در کالیفرنیای آمریکا اتفاق میافتد، اما فیلمبرداری آن توسط کارگردان مایکل متیوز در استرالیا انجام شده است و این موضوع فضای هیولایی آخرالزمانی را که فیلم برای آن آماده است فراهم میکند.
کار مایکل متیوز به عنوان کارگردان بسیار شیک و در خدمت ژانر اثر است و خودنمایی عجیبی در کار او دیده نمیشود. همچنین او کمک کرده تا قهرمان فیلم دیلن اوبراین به یک شخصیت خواستنی و جالب بدل شود.
اگر عاشق زامبیلند بودید اما آرزو میکردید که چیزی از نظر لحن جدیتر ببینید، این فیلم برای شماست. عشق و هیولاها ممکن است قدرت ستاره بودن اِما استون، وودی هارلسون و جسی آیزنبرگ را نداشته باشد، اما به جای آن یک سگ بسیار زیبا دارد و تقریباً به همان اندازه آنها خوب است (اگر بهتر نباشد). بدون شک یکی از نقاط برجسته این فیلم رابطه دوستانه بین جوئل و پسر (همان سگ بامزه) است.
البته در طول فیلم ما شاهد برقراری ارتباط بین جوئل و یک ربات هم هستیم. این صحنهها به حضور اوبراین و کشش او به عنوان یک بازیگر تکیه دارد و او نیز موفق میشود روابط محکم با هر دو را ایجاد کند. عشق وهیولاها هرگز سعی نمیکند مانند Zombieland یا Shaun of the Dead خنده دار یا خشن باشد.
در عوض فیلمنامه نوشته شده توسط برایان دافیلد و متیو رابینسون همانطور که پیشتر گفتم با تمرکز بر آرمان گرایی و امیدِ شخصیت اصلی آن رشد میکند. در نتیجه باید گفت: با ترکیب عناصر کلاسیک فیلمهای هیولایی (از جمله جلوه های ویژه خوب)، داستانهای عاشقانه و چند لحظه کمدی ملایم، عشق و هیولاها به عنوان یک اثر سرگرمکننده مخاطبان را در طول سفر دشوار خود در کنار خودش نگه میدارد.
مارودننبال کنید