گُرگِ اسنو هالوو ترکیبی عجیب از فیلم ترسناک و کنجکاویهای فارگو مانند است. در واقع "گرگِ اسنو هالو" ساخته جیم کامینگز یک قصیده خوش ساخت، حیله گر، هیجان انگیز و احساسی در مورد پدر بودن، جامعه و ژانر هیولایی جنایی است. داستانِ فیلم "گرگ ِاسنو هالوو" پس از حمله وحشیانه به یک زن در یک شهر کوچک در یوتا شروع میشود، در واقع نیروهای پلیس محلی خود را با یک قاتل مرموز و وحشیانه درگیر میبینند. اما در این میان سوال مهم این است که افراد خوب شهر اسنو هالوو با چه نوع هیولایی روبرو هستند، یک مرد یا چیزی بسیار کابوسوارتر؟
هیولاهای ترسناکِ آثار کلاسیک هرگز نمیمیرند و امثال دراکولا و نوسفراتو ایده خون آشامها را برای همیشه در سینما تقویت کردهاند. فیلم کلاسیکِ مرد گرگنما محصول 1941، داستانی بی انتها از تبدیل شدن یک انسان به یک جانور را آغاز کرد. و این اثر زمینهای شد برای ساخت یک زیرژانر در فیلمهای ترسناک تحت عنوان گرگینهای یا هیولایی. از آن زمان تا به حال فیلمهای زیادی در این زیر ژانر تولید شده است. اما سال 1981 بود که دو مورد از بهترین قصههای گرگینهای سینما تولید شد.
پس از انتشار دو فیلم گرگنمای آمریکایی در لندن و زوزه تصور این که فیلمی دیگر در این شاخه تولید شود وجود نداشت. اما فیلم خوب سربازان سگی ساخته نیل مارشال در سال 2002 خون تازهای به این زیرژانر وارد کرد. حالا همه این آثار به اثر جدید جان کامینگز یعنی گرگ اسنو هالوو ختم شده است.
جیم کامینگز پیش از این در فیلم سینمایی Thunder Road فیلمنامه نویسی، کارگردانی و بازی را تجربه کرده است. این اثر که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت ثابت کرد فیلمساز مهارت کاملاً مطمئنی در برقراری تعادل بین همه اجزای داخل فیلمش دارد. به وضوح روشن است که او با فیلم جدیدش گرگ اسنو هالوو به شدت رشد کرده است.
در ابتدای این بررسی، من به فیلم های کلاسیک زوزه و گرگنمای آمریکایی در لندن اشاره کردم. هر دو این آثار از افسانه گرگینه برای مسیری هیجان انگیز در فیلمشان الهام گرفتند. حالا فیلم کامینگز از گرگینهها برای خلق داستانی جنایی استفاده کرده است. گرچه این اثر جدید ممکن است جنب و جوشی معمولی در فیلمهای گرگینهای نباشد، اما به طرزی تازه و سرگرم کننده و مبتکرانه به بررسی مناطق مهم این داستانها میپردازد.
خطوط داستانی رمز و راز گونه و شخصیت های رنگارنگ یکی از موارد جالب گرگ اسنو هالوو است. ترکیب فضای منطقی با سورئال آنهم به سبک فیلمهای نوآر و جنایی از جمله فارگو - یکی دیگر از دست آوردهای این اثر است. دوگانگی موضوع مهمی در اسنو هالوو است. حتی در تیتراژ ابتدایی، نحوه مشاهده این شهر پوشیده از برف اساساً سرنخی را از آنچه میخواهیم شاهد باشیم نشان میدهد. ایجاد چنین تصویری زیبا که ناگهان مخدوش و وارونه میشود، گویای همین موضوع است.
همچنین باید گفت کامینگز با شخصیتی که به تصویر میکشد، انتخاب جسورانهای انجام داده است. شخصیت جان مارشال با بازی او مرد پیچیدهای است. مسائل مربوط به عصبانیت و کنترل خشم، روابط مشکل ساز با دخترش و سرخوردگی از زیردستانش از او مردی را نمایش میدهد که به سختی در وسط زمین و آسمان آویزان است. مارشال افسر پلیس خوبی است. او همچنین در تلاش است تا مرد خوبی هم باشد، اما او هر روز با اعتیاد به الکل و همچنین رابطه مشکل ساز خود با دنیای اطرافش دست و پنجه نرم میکند. این یک نقش پیچیده و لایهلایه است، نقشی که احتمالاً در یک فیلم ترسناک انتظار آن را ندارید.
البته این شخصیت یکی از دلایل بسیاری است که فیلم به خوبی کار میکند. همه ما با جانور درون خود دست و پنجه نرم میکنیم، و تفسیر کامینگز از داستان گرگهای درونی و تخیلی برداشتی تقریباً کامل از افسانه گرگینهای و تعاملات عجیب اجتماعی است. از طرفی رمز و راز اصلی در قلب "گرگِ اسنو هالوو" یک رمز و راز داستانی جنایی جذاب است. بدون شک فیلم گرگِ اسنو هالوو یک نفسِ تازه به درون ژانر هیولایی و جنایی است.
جیم کامینگز به جای اینکه یک هیولای قابل پیش بینی و مدرن را بسازد، یک فیلم ترسناک با الهام از آثار کلاسیک و در عین حال مبتنی بر واقعیت به ما هدیه داده است که احتمال دارد به اندازه فیلمهای قبلی این ژانر بی انتها باشد. تیم بازیگری خوب هستند، موسیقی متن بن لاوت به طرز فریبندهای روی فیلم نشسته است، و کار کامینگز با ناتالی کینگستونِ فیلمبردار، جسورانه به نظر میرسد. در پایان باید گفت اگر یک فیلم ترسناک ژانری با احساسات انسانی میخواهید دیدن فیلم " گرگِ اسنو هالوو" را از دست ندهید.