اگر نسخه جدید The Grudge یا کینه به ما چیزی بیاموزد ، احتمالا آن این است که: وقتی یک یا چند روح به شما می گویند "می خواهم چیزی را به شما نشان دهم" ، شما آن را دنبال نکنید. خط زمانی و حتی فهم محتوای درونی فیلم های جو-آن کینه یک و دو و سپس کینه یک و دو ساخته تاکاشی شیمیزو به قدری پیچیده است که شاید اگر آن ها را ندیده باشید متوجه ترتیب زمانی آن ها هم نمی شوید. اما فیلم جدید به نظر یک نیمچه بازسازی به همراه دنباله از از اولین نسخه جو-آن کینه است ، آن هم به سبک تکرار همان بازسازی های بَد آمریکایی. این فیلم ها در زیر ژانر وحشت ژاپنی یا J-Horror قرار می گیرند. این بار ما یک زن آمریکایی را از توکیو تا خانه اش در پنسیلوانیا دنبال می کنیم ، جایی که یک بار دیگر این تعقیب و گریز کینه وار در خانه ای در حومه شهر برگزار می شود. فیلم جدید کینه از چندین جدول زمانی پیروی می کند زیرا شخصیت های مختلفی با خانه نفرین شده در تماس هستند و زندگی خود را مانند یک بازیچه تحت تأثیر وحشت فرا طبیعی قرار می دهند. از نظر ساختاری ، این فیلم با دیگر آثار این سری فیلم تفاوت ندارد. اما این طور که به نظر می رسد زندگی هر شخصیت فیلم پیش از شروع ماجرای آنها خواب آور به نظر می رسد.
فیلم شاید گاهی شوکه کننده و حتی ترسناک به نظر برسد ، اما بیشتر شبیه یک راهنمایی برای من بیننده است که هنگام شنیدن صدایی در شب آن را جدی نگیرم و حتی لامپ هم روشن نکنم. همچنین این فیلم یک بار دیگر تکرار می کند که وصل شدن خانوم لین شی به چنین فیلم هایی به حس مور مور کننده ترس کمک می کند. اما مشکل عمده من با فیلم جدید کینه این است که بسیاری از آموزه های این اثر به منابع بهتر و دیگری در قلمرو آثار ماوراء طبیعی ناشی می شوند تا میراث خود کینه ، و این یعنی فیلم درست از میراث واقعی گذشته اش استفاده نکرده است. یک مشکل دیگر من با چنین فیلم هایی دستور العمل طرح آنها می باشد. دستورالعمل نهایی چنین آثاری این است که روح خشنی که خانه شخصیت فیلم شما را آزار می دهد هرگز از بین نمی رود. حتی بعد از اینکه هزار بار شما را غافلگیر می کند و سپس شکست می خورد ، بازهم باز خواهد گشت.
دو کار قبلی کارگردان نیکولاس پِسس به تنهایی شواهدی از فیلمساز ماهر و علاقه مند به بازی کردن با ژانر به شیوه های خلاقانه را نشان می دهد. اولین فیلم کم بودجه ترسناک او به نام چشم های مادرم و تلاش دوم او تحت عنوان Piercing که الهام گرفته از سبک جالو ایتالیایی بود (جالو (ایتالیایی: Giallo) گونهای از آثار تریلر یا ترسناک ادبیات و سینمای ایتالیا در سده بیستم است که مؤلفههایی از ژانرهای جنایی، اسلشر، معمایی، تریلر روانشناختی و وحشت روانشناختی را با خود دارد.) فیلمسازی را نمایش می داد که به محدوده های وسواس فکری علاقه مند است. اما همین کارگردان با بودجه بیشتر و بازیگران بزرگتر در کینه کنترل کار را از دست داده و بیشتر چند کلیپ ترسناک تولید کرده تا یک فیلم بلند در ژانر وحشت. با وجود فیلمبرداری با لنز های کهربایی و روشن ، اما خود فیلم بسیار تاریک است. اما همچنین من دلیلی برای این سرگردانی در نمایش سیاهترین شبِ ممکن در فیلم نیافتم؟! به نظر کینه ارواح ژاپنی با تاریکی و سیاهی میانه خوبی دارند.
کلیت ایده فیلم این است که: وقتی شخصی که عصبانیت زیادی را تجربه کرده ناگهان در حالت جنون می کشد و کشته می شود ، و سپس نفرینی را ایجاد می کند که می تواند از یک قربانی به فرد دیگر منتقل شود و به شکل ارواح خشنی نیز ظاهر شود که صداهای لرزان و متورم مانند را منتشر می کند. همین شکاف بزرگ و ضعف شاخص در فیلمنامه است. مشکل اینجاست که وقتی داستان در توکیو در سال 2004 شروع می شود ، نفرین قبلاً از خارج دنیای این اثر متولد شده و یک مرجع به آن اشاره می کند که از یکی از فیلم های Shimizu سرچشمه گرفته است. یک نکته خوب این است که بازیگران فیلم The Grudge بالاتر از حد متوسط هستند. آنها توانسته اند در چارچوب نقش خود با اجراهای غنی صحنه های ترسناک را احساسی تر جلوه دهند.
لازم به ذکر است که فیلم های زیر ژانر وحشت ژاپنی نیز در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی از مد خارج شده اند و با این فیلم نیز دوباره احیا نخواهند شد. اما سوال اینجاست که برای چه با این فیلم احیا نخواهند شد؟! زیرا با ساختن صحنه های ترسناک قابل پیش بینی و بسیار شلخته که به تکنیک های منسوخ کتاب های درسی پایبند هستند ، نمی توان یک زیر ژانر سوخته را زنده کرد. فیلمساز در این اثر به جای کارگردانی و بهره بردن از یک تدوین مناسب بیشتر وابسته به تولید صداهای ناهنجار و و حرکات مسخره دوربین شده است تا بتواند بیننده را به وحشت بیاندازد. شاید از نگاه معتدل تر بتوانم بگویم این نسخه کینه با به نمایش گذاشتن قصه های مختلف از طریق یک لنز و با اتصال جدول زمانی همه داستان ها به یک سرنخ ثابت بسیار نزدیک به جذابیت تله های پازل گونه جیگساو می باشد.
در مجموع فیلم The Grudge به عنوان اولین فیلم ترسناک تقریباً بزرگ استودیویی که در سال 2020 آغاز به کار کرده ، به صفوف فیلمهای ترسناک از جمله Escape Room ، Insidious: The Last Key و The Forest پیوست که بدون هیچ برنامه خاصی تولید می شوند و بعد از مدتی نیز با فروشی تقریباً راضی کننده گیشه را ترک می کنند. همیشه برای چنین آثاری مخاطب پیدا می شود ، و همچنین با وجود بودجه های نازلی چون ۱۰ میلیون دلار تولید دنباله برای آنها نیز تعجب آور نمی باشد. افسوس بزرگ برای من بعد از دیدن فیلم مسیر انتخابی فیلمساز آن بود؛ این شرم آور است که استعداد Pesce به عنوان یک فیلمساز مستقل به چنین نقطهای پایین تجاری کاهش یافته است. ولی در نتیجه باید بگویم فیلم جدید کینه یک تطبیق جدید هالیوودی از فرهنگ خاص ژاپنی برای مخاطب آثار ترسناک غربی است.