"فیلم ترسناک The Room زیر بار سنگین یک مفهوم بزرگ می شکند" همه ما در دوران کودکی آرزوی یک چیز جادویی را قبل به خواب رفتن داشته ایم، اما هیچکدام هم به آن آرزوی جادویی نرسیده ایم. حالا این فیلم به ظاهر ترسناک به ما نشان می دهد که چرا داشتن یک اتاق جادویی برآورده کردن آرزوها می تواند به شدت وحشتناک و عذاب آور باشد.
هر والدینی می تواند به شما بگوید که بزرگ کردن کودک با تمام لذت های وصف نشدنی اش دارای چشم انداز ترسناکی است. بنابراین جای تعجب نیست که کنایه از ترسِ رشد یک بچه، که کاملاً طبیعی است، باعث ایجاد فیلم های ترسناک کلاسیک بسیاری شده، از بچه رزماری (در مورد بارداری) گرفته تا جن گیر (درباره بچه هایی که پیش از سن بلوغ هستند) و کَری (درباره نوجوانانی که خارج از خانه هستند). مسئولیت بچه ها در هر سنی، کابوسهایی را در مورد از دست دادن کنترل و قوه ادراک و فهم به خانواده وارد می کند. حالا فیلم اتاق با نگاهی جدید به ترکیب بچه آوری و وحشت، پیچ و تاب جدیدی را به این ژانر وارد کرده است. اگر نگاه ساده ای به فیلم اتاق داشته باشیم، باید گفت وسعت دید فیلمساز (کریستین ولکمن) غیر منتظره است و همچنین گره های هوشمندانه درون آن کاشته شده که بیننده را هم راهنمایی می کند و هم به شک می اندازد. اما اگر واقع بینانه به فیلم اتاق نگاه کنیم، متوجه می شویم یک عدم تمرکز خاصی در آن موج می زند. اتاق گاهی در یک ورطه خسته کننده و پرورش نیافته قرار می گیرد، که این اساساً با یک فیلم ترسناک عالی در تضاد است.
فیلم با نمایش یک زوج جوان جذاب و حرفه ای شروع می شود که برای کار و ادامه زندگی به یک خانه جدید و دورافتاده در مریلند می روند. این زوج در جریان نوسازی خانه جدید، با یک اتاق مخفی قفل شده و مرموز روبرو می شوند که با باز کردن آن، متوجه می شوند این اتاق به طرز جادویی هر آنچه را که می خواهند به آنها اعطا می کند. تنها کار برای رسیدن به آرزو در اتاق خواستن و به زبان آوردن آن است. سپس چراغ خانه سوسو می زند، و هر آنچه را که می خواهید در آنجا نشسته است: نقاشی های ون گوگ، پول و موارد دیگر. اما فیلم بعد از لحظاتی ما را با خواسته اصلی این زوج روبرو می کند، و آن چیزی نیست جز داشتن یک بچه! ما در طول همین لحظات متوجه سقط جنین چندباره شخصیت کیت با بازی اولگا کوریلنکو می شویم. خب در نتیجه این کمبود، آرزوی کیت داشتن بچه می شود و اتاق نیز آن را برآورده می کند. و حالا او صاحب پسری به نام شین می شود. فیلم به ظاهر خیلی ساده با این موضوع برخورد نمی کند، در نتیجه این زوج پس از برخی عدم اطمینان و استدلال، تصمیم می گیرند بچه را نگه دارند. اما هرکسی داستان وحشتناک دبلیو دبلیو جیکوب یعنی پنجه میمون را خوانده باشد، ادامه فیلم برایش قابل پیش بینی است، هرچند آن مبتکرانه باشد. و اشتباه فیلم نیز از همین جا شروع می شود. «پنجه میمون» داستانی کوتاه از دابلیو. دابلیو. جیکوبز در ژانر وحشت است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۰۲ در انگلستان به چاپ رسید. داستان، بر اساس همان ایدهٔ قدیمی "سه آرزو که برآورده میشوند" شکل گرفتهاست؛ که در این داستان، پنجهٔ یک میمون این کار را انجام میدهد. نکته اینجاست که پنجه همیشه آرزوی مورد نظر را برآورده میکند، ولی همراه با آن قسمت بزرگی از زندگی را نیز میگیرد. نویسنده برای این که نشان بدهد گاه زندگی فعلی خیلی بهتر از زندگیای که آرزویش را داریم است، این داستان را نوشته است.
شاید قوی ترین وجه اتاق می توانست، روشی باشد که پس از آمدن بچه به زندگی این زوج وارد می شود و روابط آنها را تغییر می دهد. همه می دانیم آمدن یک عنصر جدید مثل یک نوزاد می تواند خیلی از روابط عادی میان یک زوج را مختل کند، و حتی بر عشق آنها تأثیر بگذارد. حالا این تغییر می تواند در کارهای خانگی یا رابطه نزدیک یک زوج باشد. اما اتاق در ترسیم یک سری حوادث متقاعد کننده در این زمینه، بدترین حالت جامد ممکن را پی گرفته است. در ابتدای فیلم، کیت مترجم برجسته ای است که با لباس های روشن خانگی در جای جای خانه قدم می زند، و با صلاحیت در نوسازی خانه مشارکت می کند. اما وقتی شین ظاهر می شود، او به سرعت و با درماندگی در درون فرمول خانواده های محصور و بی پروا فرو می رود. حالا به طور ناگهان منافع ذاتی او با رشد بچه به هم گره می خورند، و او از معاشرت و محدودیت های ظاهراً خودسرانه ای که بر بچه وارد کرده، ناراحت است. اما اساساً این تغییر ناگهانی به قدری وصله ناجوری است که در فیلم درنیامده است. در همین لحظات شخصیت مت به عنوان مرد خانواده به ناگهان و بدون هیچ توضیح خاصی به حالت پارانوئید فرو می رود، و در چند سکانس بعد برخی گره گشایی ها در زمینه میراث آروز های این اتاق وضع مت و کیتی را بحرانی تر و پیچیده تر می کند. حالا جایی است که کودک، واحد خانواده را به معنی واقعی کلمه از یکدیگر دور می کند. و فیلم نیز در این لحظات زیر بار این ایده های پرداخت نشده سنگین کمر خم می کند.
هرچند ایده های فیلم جذاب هستند، اما نحوه پیش برد و اجرای آنها دچار ایراد های بزرگی است. در آثاری چون جادوگر، موروثی و درخشش، فیلمسازان با احتیاطی عقلانی پیش از شروع حوادث ماوراء طبیعی، پویایی های خانوادگی کارآمدی را بنا می کنند، بنابراین تاریکی وحشتناک پس از این حوادث، حس واقعی و باور پذیری را برای بیننده خلق می کند. اما فیلم اتاق با وجود زمان حدود ۱۰۰ دقیقه ای خود، ریشه اصلی که همان عناصر خانواده است را برای طرح ایده به ظاهر جذاب خود، فدا می کند. در این لحظات سوالات بزرگی در ذهن بیننده شکل می گیرد که جوابی برای آن نیست. برای مثال آیا شخصیت مت در این فیلم یک متجاوز جنسی است، یا مانند جک در درخشش، او یک مرد معمولی است که در یک وضعیت بد گرفتار شده؟! ساختار فیلم حاکی از آن است که کیت باید بین حرفه خود و پرورش کودک فدا شود، چیزی مانند شخصیت مادر در فیلم جن گیر. اما همین نکته نیز در فیلم پرداختی ندارد. در واقع کورلینکو و یانسنس بازیگران خوبی برای این زوج هستند، اما هیچ کدام جاذبه ای برای ایجاد شخصیتی به یادماندنی در ساختار این فیلمنامه ناهماهنگ ندارند. و نتیجه این عدم هماهنگی نیز تاریکی پوچی است که واقعاً معنی خاصی نمی دهد.
دیگر ایراد فیلم شخصیت شین یا بچه است که او نیز به شدت از عدم پرداخت رنج می برد. کودکان شیطانی یکی از اصلی ترین عاملان وحشت در چنین آثاری هستند، اما اتاق در تصور ناخودآگاه شخصیت شین عجیب و غریب عمل کرده است. اساساً شخصیت شین هیچ ویژگی خاصی ندارد، و عملاً عنصر آویزان فیلمنامه است. بنابراین هنگامی که پایان فیلم حوادث به سمت وحشتناک شدن پیش می رود، حرکات شخصیت شین هیچ توجیه خاصی برای بیننده ندارد. در مجموع فیلم اتاق زیر حرف بزرگ خودش کَمرشِکن می شود. در ابتدا فیلم اتاق با انتقاد از طمع و مصرف گرایی طبقه متوسط شروع می شود، و به بیننده می گوید در این وضع شما هوس می کنی و هوس می کنی و باز هم هوس می کنی تا بِمیری! اما حقیقت این است که نه مت و نه کیت آنچنان ماتریالیستی به نظر نمی رسند. این زوج مشکلات مالی ناامید کننده ندارند. پس اینجا در می یابیم فیلمساز واقعاً به سرمایه داری اهمیتی نمی دهد، و او موضوعی مانند تولید مثل را انتخاب می کند. نتیجه این شلوغی در طرح چیزی نیست جز مضامین به ظاهر بزرگ، اما گیج کننده.
در مجموع، فیلم اتاق با این سناریو در ژانر ترسناک قرار نمی گیرد، اما محتویات فیلم به گونه ای است که شما آن را تا پایان ادامه خواهید داد. در واقع فیلم یک تمرین ژانرِ به نسبت مبتکرانه با گشت و گذار غیرمعمول ایده هاست. البته ایده هایی که تنها در وادی ایده باقی می مانند و به مرحله اجرای درست نمی رسند. اتاق دقیقاً یک شکست نیست، اما محتویات درون آن یک فرصت از دست رفته و حیف شده است که هرچند گاهی باعث دلخوشی سطحی بیننده می شود، اما بازهم پر از حفره و ایراد است. در پایان باید گفت که امیدواریم این فیلمساز خوش ایده فرانسوی، در آیند فرزندان خلاق کمتر ناامید کننده ای را به دنیا آورد.