تولد فیلم مرگ

نقد و بررسی فیلم های روز سینمای جهان

تولد فیلم مرگ

نقد و بررسی فیلم های روز سینمای جهان

  • ۰
  • ۰

نگاهی به فیلم پام اسپرینگز (Palm Springs)

"بازی با فرمول و ایده آشنای فیلم روز گراندهاگ، البته با چاشنی انرژی مبتذل و پیچ و تاب هایی سرگرم کننده" داستان فیلم پام اسپرینگز بسیار ساده و سر راست است، وقتی در یک حلقه زمانی خاص و بی پایان گیر می کنیم، چه کنیم که زندگی تکراری ما پویایی یک زندگی سرزنده را داشته باشد؟! سازندگان این اثر فرض کرده اند همه روز گراندهاگ را قبلاً دیده اند و با ایده درگیری با حلقه زمانی آشنا هستند، بنابراین آنها به جای تمرکز روی چرایی رخداد حلقه زمانی، به زندگی شخصیت ها در حلقه زمانی تمرکز کرده اند. پام اسپرینگز یکی از آن موقعیت های نامتناهی است که ممکن است، اگر نمونه اش را ندیده اید، حداقل شاید درباره آن شنیده باشید. این فیلم مانند روز گراندهاگ یک پیام عاطفی و احساساتی با چاشنی ابتذال سبک زندگی هالیوودی در مورد ارزش بلوغ و خود شناسی و مراقبت از افراد پیرامونی انسان هاست. شخصیت های این اثر در راستای خودشناسی، به وسیله حلقه زمانی با بحران های وجودی خود درگیر هستند، و این درگیری گاهی وارد لحنی کارتونی نیز می شود. با این اوصاف این اثر قبل از هر چیزی یک کمدی رمانتیک واقعی است. پام اسپرینگز بسیار سریع با 90 دقیقه کارآمد و تراکم فوق العاده زیاد مکالمه های مهیج و لحظه های پویا به جلو حرکت می کند. این داستان ممکن است آشنا باشد، حداقل برای کسانی که یا با (Groundhog Day) بزرگ شده اند، یا ریف های مدرنی مانند Edge of Tomorrow یا Happy Death Day را تجربه کرده اند. اما تفاوت پام اسپرینگز با این آثار در اجرای تازه و بازیگوشانه آن در فرمول گنجانده شده است. با این حال، آنچه پام اسپرینگز را بیشتر از همه برجسته می کند، بازیگران آن و شیمی بزرگی است که آنها با اجرای خود نشان می دهند. اندی سامبرگ خنده دار است، کریستین میلیوتی عالی است و به بمب انرژی فیلم تبدیل می شود و جی کی سیمونز همیشه برنده ماجرا است.



نگاهی به فیلم پاسگاه (The Outpost)

"پاسگاه ممکن است به عنوان ادای احترامی به اعضای ارتش تروریستی ایالات متحده چیز خوبی باشد، اما با دوقطبی های جهان امروز و فهم واقعی علت جنگ در منطقه غرب آسیا، کاملاً روشن است این فیلم چیزی جز یک ژست تو خالی نیست" پاسگاه وقایع پیرامون نبرد کامدش را بازگو می کند، حادثه ای که در اکتبر 2009 رخ داد، هنگامی که حدود 300-400 نیروی طالبان به پاسگاه نیرو های آمریکایی حمله کردند. پاسگاهی که در یک دره رشته کوه هندوکوش افغانستان واقع شده بود، یعنی جایی نزدیک به مرز پاکستان. در واقع این فیلم خود اقتباسی از کتابی نوشته جیک تاپر پیرامون این حادثه است. اگر به شکل خلاصه بخواهم در مورد فیلم نظری داشته باشم، باید بگویم پاسگاه از نظر فنی و تکنیکی، درجه یک است. این اثر با اتکا به لوکیشن خاص خود یک اثر اکشن تاثیر گذار و همه جانبه پیرامون یک نبرد خشن است که توانسته مرگ و هرج و مرج درون نبرد را بی پرده به بیننده انتقال دهد. با این وجود، اشکال این است که پاسگاه با شخصیت های زیادی که در طول فیلم معرفی می کند، وقت چندانی نمی گذراند، در نتیجه توجه بیننده به هیچ از این سربازان ناشناس جلب نمی شود، به جز تعدادی انگشت شماری که آنها نیز به واسطه نام آشناتری که دارند بیشتر به چشم می آیند. اگر ساده تر بگویم، تنها فردی که احساس کردم کمی آن را می شناسم قبل از نیمه میانی پاسگاه مرده بود. یک نکته جالب توجه این است که سه بازیگر این فیلم فرزندان مستقیم بازیگر یا کارگردانان مشهور هستند: اسکات ایستوود (فرزند کلینت)، میلو گیبسون (پسر مل) و ویل اتنبورو (نوه ریچارد). از میان این سه، ایستوود بیشترین نمایش حضور در فیلم را دارد. تجربه کلی تماشای فیلم پاسگاه، چیزی شبیه به اینک آخرالزمان ها یا جوخه الیور استون نیست، چرا که اساساً این فیلم اهداف متفاوتی به نسبت آن آثار داشته است. اما بر خلاف فیلم هایی که دارای دستور کار سیاسی هستند، این فیلم بیشتر بر قهرمانی ظاهری سربازان آمریکایی متمرکز است نه درست بودن یا غلط بودن جنگی که در آن درگیر هستند، هرچند بازهم شیطنت هایی دیده می شود. به طور کلی پاسگاه وضع افتضاح سربازان پوشکی ایالات متحده را خوب به نمایش می گذارد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی