گستره شب نامه عاشقانه مرموزی به فیلم های درجه "B" دهه 1950 و بهترین قسمت های منطقهٔ نیمهروشن یا توایلایت زون است. این فیلم فرکانسی بین منطق و افسانه است که حتما باید تماشایش کنید. "تئاتر پارادوکس"
فیلم گستره شب پس از نمایش موفیقت انگیز در فستیوال های سال ۲۰۱۹، سرانجام توسط سرویس آمازون در سال ۲۰۲۰ پخش شد. فیلم گستره شب حکایتی از دو جوان است که یک سیگنال مرموز را کشف می کنند که به ظاهر در شهر کوچکِ خواب آلود کایوگا در نیومکزیکو (جمعیت: 492) پخش می شود. شخصاً قبل از تماشای فیلم انتظار یک اثر علمی تخیلی نهایتاً قابل تحمل را داشتم که برخی منتقدان و فستیوال ها را نیز به خود جلب کرده است. اما حال با تماشای گستره شب متوجه شدم این فیلم یک کار جذاب با قصه ای جالب است، و روشی که با آن این داستان گفته می شود، چیزی کم از یک روایت استادانه ندارد. در اکثر لحظات، این یک فیلم صمیمی است که با تحقیق در مورد منبع یک سیگنال مرموز و داستان های پشت آن، نزدیک به دو شخصیت اصلی پیش می رود، و این به احساس انزوا بیننده در طول فیلم می افزاید. صمیمیت داخل "گستره شب" توسط شات های بلند و زیبا که در سراسر شهر می خزد بیشتر خودنمایی می کند. حرکات سیال دوربین در بالا پایین رفتن های فعالش در طول فیلم در شهر کایوگا واقعاً زیبا و هنرمندانه است. فیلم گستره شب (The Vast Of Night) اثری است که از تماشاگر می خواهد در یک اتاق تاریک بنشیند، تلفن خود را پایین بگذارد و به آن توجه کند. و به کسانی که فقط این کار را می کنند پاداش می دهد.
فرم جالب روایت و نمایش داستان فیلم از شروع کار خودنمایی می کند، چرا که از ابتدا در یک تلویزیون لوله ای با گوشه های گرد، تصاویر مبهمی روی صفحه نمایش سیاه و سفید می لرزند. این شروع یاد آور سریال منطقه گرگ و میش یا نیمه روشن است، و در ابتدا نام این اپیزود گستره شب عنوان می شود. در همان سکانس اول ما با دو شخصیت اصلی یعنی اورت و فِی روبرو می شویم، سکانسی جذاب که نشان می دهد این دو باهوش و توانمند هستند، در واقع تقریباً همه چیزهایی را که باید در مورد آنها بدانیم، در همین افتتاحیه یاد می گیریم. شخصیت اورت کمی بی ادب و بی پرواست و به نسبت فِی دارای یک گارد محافظه کارانه است. در مقابل فِی به نظر خودش احتمالاً دنیوی تر یا خاکی تر از اورت است، اما انرژی و جوانی او باعث می شود که قلب بزرگتر و نوجوانانه اش محبت هرکسی را در خودش جای دهد. گفت و گو بین این دو در حالی که بحث می کنند و راه خود را در شهر پیش می گیرند، چیزی درگیر کننده ای یا پرانرژی نیست، اما هر دو شخصیت یک شور و خوشحالی دارند که بیننده زمان را گم می کند و آن ها را همراهی می کند.
اما گستره شب پیرامون رابطه این دو شخصیت نیست، بلکه قصه فیلم دارای راز مرموز یک فرکانس عجیب است. رمز و راز فیلم از وقتی شروع می شود که فی در یک تماس تلفنی سیگنالی عجیب و غریب پیدا کند (یک تماس قطع شده در مورد چیزی که در حال عبور از کنار دره است) و اورت را برای کمک به شناسایی آن فراکانس فرا می خواند. اورت یک برنامه رادیویی محلی دارد، او در برنامه رادیویی خود صداها را پخش می کند و داستان شروع می شود. نکته قابل توجهی در داستان این فیلم وجود دارد که اورت و فی در اطراف شهر حرکت می کنند و با افرادی دیدار می کنند که می توانند بخش هایی از شکاف رمز و راز های شکل گرفته در قصه را پر کنند. گستره شب یک اثر بلاکباستر علمی تخیلی هالیوودی محو در جلوه های بصری نیست و همین امتیاز بزرگ آن است. نکته قابل ستایس این فیلم استراتژی داستانی و گفت و گو های تند و سریع به همراه حرکات سیال دوربین است، که زیر نظر کارگردانی روان اثر قوام جالبی گرفته اند. یک نمونه گفت و گو خوب فیلم در همان سکانس افتتاحیه شکل می گیرد، وقتی که دو شخصیت اصلی در شیفت شب مخصوص خود قدم می زنند و در مورد آخرین پیش بینی های علمی منتشر شده در مکانیک مدرن، از حمل و نقل تا یک صفحه نمایش تلویزیونی مینیاتوری، صحبت می کنند.
گستره شب به گونه ای است که دو شخصیت اصلی به معنای واقعی کلمه داستان های خود را برای مدت زمان طولانی می گویند، سپس صدایی آنها را آزار می دهد و بیننده را دعوت می کند تا به دری تکیه دهد و آن را گوش کند، انگار که ما به اردویی رفته ایم که داستان در اطراف آتش وسط اردو گفته می شود، و همه ما شیفته و جذب شنیدن این قصه شده ایم. در این لحظات، صفحه نمایش اغلب به رنگ خاکستری در می آید ومحو می شود، گویا ما درون برنامه رادیویی اورت هستیم و به جای تماشای آنها، به این قصه های ضبط شده گوش می دهیم. در آن لحظاتی که دوربین در حین گوش دادن کاراکترها به آن ها نزدیک می شود، تقریباً مثل این می ماند که دوربین خود مشتاق شنیدن آنچه که قرار است در آینده رخ دهد می باشد. شاید برای برخی این صحنه ها سقوط فیلم معنی شود. اما در واقع این لحظات صحنه های جذابی هستند که با دقت به مواردی که این فیلم می خواهد درباره آن صحبت کند پیوند می خورند. به طور کلی فیلم گستره شب داستانی است درباره داستان ها؛ در مورد نحوه پخش و تغییر آنها مطابق نحوه گفته شدنشان و این که چه کسی آنها را می شنود.
این فیلم با تمام زیبایی روایی اش به تنهایی چیزی در مورد تجهیزات به ما نمی آموزد، اما توجه ما را به آنچه از طریق سیم ها، بلندگوها یا نوارهای صوتی فاش می شود، جلب می کند. از آنجا که کل داستان در طول یک شب اتفاق می افتد، پالت رنگی تیره، اشباع شده در خاکستری و صدای دیجیتالی است که ما را محو فیلم می کند. همانطور که قبل تر گفتم، مواقعی وجود دارد که هیچ تصویری بر روی صفحه نمایش وجود ندارد، در حالی که ما به داستانهایی که توسط بازماندگان آسیب دیده حوادث غیرطبیعی گفته می شود گوش می دهیم. من در این لحظات به شکل خاصی قوه تخیلم برانگیخته شد و درون ذهنم این قصه ها جالب را تصویر سازی می کردم، به نظر من خواسته فیلمساز از این رویه ایجاد همین تخیل و تصویر سازی ذهنی بیننده اش بوده که به درستی به آن رسیده است. کاملاً روشن است از قصه گرفته تا برخی فرمت های پخش در قاب بندی ها، همه ادای احترامی به سریال کلاسیک منطقه گرگ و میش است. همچنین گستره شب یادآور فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم ساخته اسپیلبرگ نیز هست، فیلمی که در آن شخصیت ها مانند گستره شب برای حل رمز و راز ها به دنبال پیامدهای اقدامات عجیب بودند. با وجود همه این ها گستره شب تلاش تحسین برانگیز اندرو پترسون به عنوان کارگردان را نشان می دهد، کارگردانی که فیلمنامه ای سرشار از گفت و گو های عمیق و شخصیت پردازی متوسط را از آنچه که در ابتدا به نظر می رسد قانع کننده تر و خوشایند تر به نتیجه می رساند. دو شخصیت فِی و اورت شیمی و رابطه لطیفی را در طول فیلم تجربه می کنند، و مک کورمیک و هورویتز نقشهای خود را بیش از آنچه برایشان نوشته شده است اجرا می کنند. به طور کلی همه اینها یک راه دلهره آور برای جلب نظر شماست، بنابراین وقتی کسی فریاد می زند، "مردم می گویند چیزی در آسمان است!" شما ناگهان احساس هیجان مسری را احساس می کنید، و این چکیده و ماهیت این اثر است. در نتیجه پیشنهاد می کنم حتماً دیدن این فیلم را از دست ندهید.