فصلی فراتر از انتظارات...
تنش در بالاترین سطح ممکن خود!
حدود یک سال و چند ماه پیش بود که که نتفلیکس اعلام کرد سریالی تاریخی و ترسناک را با محوریت انسان های زامبی، از کشور کره جنوبی به نمایش خواهد گذاشت. در آن ایام ما فیلم زامبی قطار بوسان را دیده بودیم که خود آن نیز خون تازه ای به این سبک آثار تزریق کرده بود، بنابراین با اشتیاق به دیدن سریال پرداختیم. فصل اول این سریال جذاب کره ای با نام امپراتوری یا پادشاهی، در دوره جوسئون جریان دارد و تمرکز آن بر پادشاهی است که با فساد سیاسی و قحطی، رو به شکست کامل و فروپاشی پیش می رود. در همین آشفتگی سیاسی خبر شیوع نوعی بیماری طاعون گونه نیز اعلام می شود که انسان را به هیولایی گوشت خوار و گرسنه تبدیل می کند. در همین بین ولیعهد چانگ (جی هون جو) در برخورد با پیامدهای سیاسی قدرت، قربانی توطئه ای می شود و همزمان با خبردار شدن از بیماری برای نجات مردم خود، راهی را برای رونمایی از طرح شیطانی و منشأ طاعون آغاز می کند. اکنون، در فصل 2 پادشاهی، مخاطبان به طور مستقیم در جایی که فصل اول را ترک کرده بودند وارد داستان می شوند. با حرکت مردگان متحرک در زیر نور آفتاب، قهرمانان سریال باید برای ایمنی خود از شیوع تا آخرین نفس خود مبارزه کنند.
در دهه گذشته، سریال هایی مانند "The Walking Dead" و فیلم هایی مانند "Zombieland" به طور جامع همه زوایای ژانر وحشت زامبی را کشف و زیرو رو کردند. به همین دلیل شاید دیگر حرکت مردگان متحرک گوشت خوار برای مردم تکراری و عادی شده بود. در این بین تنها سریالی که با موضوع زامبی ها متفاوت برخورد کرد، حتی اگر به عنوان یک قوس بسیار جزئی در داستان خود، "بازی تاج و تخت" بود. مردگان و حتی شاید ارواح خلق شده توسط مارتین برخلاف آنچه قبلاً دیده بودیم بسیار ترسناکتر و جذابتر بودند. اما همانطور که تصور می شد در فصل پایانی آن سریال هم، همه چیز نهایت به یک بازی تکراری تبدیل شد. همه این مطالب را گفتم که به این نکته برسم، کار نمایشی در ژانر زامبی و ترسناک با وجود موارد پیشین کار دشواری است. اما فصل اول سریال امپراتوری یا پادشاهی با وجود تمام این موارد چالشی یک اثر داستانی سیاسی و کاملاً جذاب بود که اتفاقاً تمرکز آن نیز بر انسان های خاص گوشت خوار بود. فصل اول سریال پادشاهی به شدت خونین و پُر از هیجانات تَنش آور بود، آن هم با یک طرح متراکم که افق شخصیت های آن با شیوع طاعونی مرگبار اسرار آمیزتر و تاریکتر می شد، و این نمایشی بود که سزاوار تحسین فراوان بیننده نیز بود. شاید چنین التهابی را ما از سرزمین وستروس انتظار داشیم، اما این نتفلیکس و سلسله جوسئون بودند که آن را به ما تقدیم کردند.
اما فصل دوم این سریال با دو قسمت چشمگیر شروع می شود که نه تنها خشونت را با صحنه های اکشن جذاب به نمایش می گذارد، بلکه بخش بعدی داستان خود را بر پایه شخصیت شاهزاده چانگ و مقابله او با قبیله نامادری اش تنظیم می کند. چانگ و افراد وفادار به او با پیشرفت داستان متوجه یک شکاف اطلاعاتی بین خود می شوند، و در این بین اما هدف اول آنها نیز بازپس گیری تاج و تخت و مهمتر از آن جلوگیری از شیوع طاعون مرگبار در امپراتوری می باشد. ریتم تند سریال به قدری حرکت جریانات را باسرعت به جلو پیش می برد که گاهی شاید بگوییم شخصیت ها در حال فدا شدن هستند، اما با پیشرفت سریال شخصیت ها نیز جدی تر وارد جریان قصه می شوند. با این اوصاف اگر فصل اول "پادشاهی" عالی بود، فصل دوم با تمام اقداماتش پا را فراتر از انتظارات ما می گذارد. میزان تنش در سریال به گونه ای است که شما تمام مدت آماده اتفاقی جدید هستید، و وقتی سرانجام اوضاع کمی آرام تر به نظر می رسد، سریال به سمت چالش و تنش بعدی پیش می رود. از نظر من نکته مثبت شاخص این سریال محو نشدن هیجان از نقطه شروع تا پایان فصل است. در پایان هر قسمت بینندگان با یک حادثه یا مطلبی که به اسطلاح کلیف هنگر نامیده می شود، روبرو می شوند که آنها را وادار به تماشای قسمت بعد می کند، و این بعد با بعدی و بعدی و بعدی ادامه پیدا می کند که فصل نیز به همین صورت پایان می پذیرد، و بیننده حالا انتظار فصل سوم ماجراهای امپراتوری جوسئون را می کشد.
در دل تنش ها نگاه سریال به جریان کسب قدرت سیاسی بسیار آشکار و جذاب است. قدرتی که عامل شیوع اصلی بیماری نیز می باشد و دلیلی بر فساد آور بودن قدرت و دنباله روی از هوای نفسانی و شیطانی است. از منظر نگاه نماد گرایانه فصل دوم این سریال بررسی بسیار عبرت انگیزی از میل به قدرت است، البته فراموش نکنیم از نظر فرم روایی نیز این سریال یک کلاس درس خوب برای ژانر زامبی می باشد. توانایی این سریال برای تعادل روایت یک فتنه سیاسی و تلفیق آن با نبردهای هیجان انگیز و گاهاً خارق العاده جنگی، حتی با پدیده های بزرگ فرهنگی مانند The Walking Dead قابل مقایسه نیست؛ چرا که این سریال چند سرو گردن بالاتر از امثال این آثار قرار می گیرد. برای یک مثال در باب شخصیت های سریال باید بگویم، کاراکتر شاهزاده از فصل اول تا این فصل دارای یک رشد کمال گرا شده است. او هم اکنون از یک حس ازخودگذشتگی برخوردار است، در عین حال که او با تجارب کسب کرده اش در طول این سفر، حالا قادر به کشف آسیب های شخصی خود نیز می باشد. در حالی که توانایی او در نابود کردن جالب هیولاهای گوشت خوار بسیار سرگرم کننده است، اما این رشد شخصیتی و رهبر گونه این قهرمان است که نکته درخشان شخصیت او در این سریال را تشکیل داده است. یک نکته جالب دیگر فصل دوم این است که مردگان متحرک تنها موضوع داستان نیستند، بلکه در عوض این مردگان و این بیماری طاعونی علل اصلی مضامین تاریک و اخلاقی شخصیت های قصه را تشکیل می دهند.
در زمانه حضور ایده های تکراری در آثار نمایشی، ترکیب خلاقانه وحشت با داستانی تخیلی در بستر تاریخ یک حاشیه غیر منتطره را شکل داده که به داستان نویسان سریال این اجازه را می دهد که کاری منحصر به فرد را خلق کنند. با محدود کردن فصل به شش قسمت، دقیقاً همانند سری اول، "پادشاهی" داستان را به ذرات ریز و تکامل یافته ای تقسیم می کند و آن را با قوام در طول سریال پخش می کند که باعث می شود هر ثانیه نگاه بیننده به آن شایسته و مفید باشد. به نظر من وقتی که انسان ها از مردگان گوشت خوار خطرناک تر به نظر می رسند، کاملاً روشن است که داستان سریال در تلاش خود برای متفاوت بودن موفق شده است. سریال در فصل دوم عزم جدی دو زنِ کاملاً توانا را که اهداف متفاوتی هم دارند، به نمایش می گذارد. یکی ملکه، که با وجود جنسیت ظریفش از تعریف خود برای آرزوهای سیاسی اش امتناع نمی ورزد، و دیگری یک پرستار یا پزشک که از نهایت تلاش خود برای بهبود اوضاع آشفته به نفع مظلومان امتناع نمی ورزد. یکی در قامت ملکه پا را فراتر گذاشته و حتی در خشونت و بی رحمی برای کسب قدرت از سرسی لنیستر هم جلو زده است، و دیگری برای نجات مردم از بیماری از جان خود نیز دریغ نمی کند. با پایان یافتن فصل دوم سریال، درهای گسترده ای برای توسعه بیشتر داستان این شخصیت وجود دارد.
مانند فصل اول، "پادشاهی" با قاب های دیدنی از کره قرون وسطایی مخاطبان خود را جذب تصاویر می کند. تصاویر جالبی که با لباس های دقیق و کاخ های بزرگ جفت و جورتر شده اند. کنتراست واضح و روشن بین روز و شب، که در فصل قبل بر آن تأکید شده بود، در این فصل کمی تعدیل شده تا روحیه ورود به زمستان را به نمایش بگذارد و احساس سرما را به شما منتقل کند، درست مانند صحنه ای که با نفس های خسته و پُر تنش منتظرید تا زامبی ها از زیر پوشش مه بیرون بیایند. با تمام نکات گفته شده، کاملاً مشخص است سریال امپراتوری یک درام سیاسی تخیلی و حماسی است که بعید است شبیه آن را این روز ها بیابید. شاید این سطح از تنوع لوکیشن و زیبایی شناسی در ارائه داستان را تنها در بازی تاج و تخت شاهد بوده باشیم، اما امپراتوری با داستانی درست و کارگردانی جذاب خود را در این گونه آثار شاخص تر از گذشته به رُخ جهانیان می کشد.
"پادشاهی" از انتظارات تعیین شده در پایان فصل اول فراتر رفته و با پایان فصل دوم، که یک تجربه پر تنش دیگر است، فصل سوم را خواستنی تر از هرچیز دیگری قرار می دهد. در کل فصل دوم سریال پادشاهی یا امپراتوری کمال گراتر، زیباتر و خونین تر از گذشته است و نشان می دهد که کره جنوبی دائماً در حال افزایش سطح تولیدات زامبی در جهان است. نویسندگان سریال دقیقاً می دانند چه موقع باید یک قوس یا یک قطعه مشخص به پایان برسد، و این همان چیزی است که ما را متقاعد می کند، که آنها اجازه نخواهند داد این سریال بعداً خراب شود. با دیدن این سریال هم سرگرم شوید و هم از خانه بیرون نیایید تا زنجیره ویروس منحوس کرونا نیز قطع شود.
منتقد: امیر پریمی
نقدتون خیلی عالیه. به نظرم اگه رمان رو نخونیم و منتظر فصل 3 باشیم ارزشش رو داره ...