خلاصه داستان: هنگامی که یک اتفاق غیرمنتظره جهان را در معرض خطر قرار میدهد، لنس استرلینگ بهترین و حرفهایترین مامور مخفی در دنیا، باید با مخترعی عجیب و غریب به نام والتر همراه شود تا جهان را نجات دهند. اما…
سال ۲۰۱۹، سال عجیبی بود، اما عجیب تر سال ۲۰۲۰ است؛ از حوادث مختلف گرفته تا ویروس منحوس کرونا همه در همین دو ماه ابتدای سال میلادی چیزهای نگران کننده ای برای ذهن و روان مردم هستند. بنابراین به نظر می رسد تشویق شما به عجله کردن در دیدن یک فیلم انیمیشنی سورئال درباره یک جاسوس کبوتری فوق العاده و دانشمندِ همراه وی چیز عجیبی نیست. جاسوسان نامحسوس همان فیلم انیمیشنی مورد نظر است، ویل اسمیت همان کبوتر جاسوس است و تام هالند نیز دانشمند خلاق ماجراست، و همه اینها با هم یک پیمانه شکر قند مورد نیاز شما در این روزهای خسته کننده و دشوار هستند.
همه ما در کودکی آرزو های فراوانی داریم و پسربچه قهرمان این فیلم نیز از دوران کودکی با رفتار عجیبش به دنبال تحقق آرزوهایش می باشد، آرزو هایی که شاید با وجود عجیب بودنشان، روزی عامل نجات جهان شوند. به نظر می رسد بزرگسلان این نظریه را نادیده گرفته و آن را جدی نمی پندارند، اما والتر پسر بچه آرزو دار این فیلم برای رسیدن به هدف های عجیبش وارد سازمان تحقیقات CIA می شود. جاسوسان نامحسوس، آخرین ساخته استودیوی بلو اسکای، یعنی سازنده آثاری چون فردیناند، ریو و سری فیلم های عصر یخبندان می باشد. این انیمیشن با ستاره های داغ و تنوری این روزهای هالیوود یعنی ویل اسمیت و تام هالند یک ایده کاملاً عجیب را ارائه می کند: چه می شود اگر Q در فیلم های جیمز باند به طور تصادفی 007 را به کبوتر تبدیل کند، و این دو نفر باید با هم همکاری کنند تا در این شرایط جدید دیوانه وار با مرد بد مبارزه کنند؟! این یک ایده مضحک و محتوایی جالب برای محیط یک انیمیشن ایده آل است، اما این سوال ناگزیر باقی می ماند - آیا جاسوسان نامحسوس کشش گفتن چنین داستانی را دارند یا خیر؟!
به صورت خلاصه باید بگویم بله، جاسوسان نامحسوس با نبوغ ساختاری خود در داستان و استفاده درست از کلیشه های شاخص آثار جاسوسی اکشنی چون باند و بورن به معنی واقعی کلمه یک انیمیشن سرگرم کننده خانوادگی است. به نوعی سازندگان، یک طرح ساده اکشن ماجراجویی را به یک کمدی بامزه تبدیل کرده اند که دیدنش می تواند بهترین چیزی باشد که برای سرگرمی خانوادگی می خواهید. شخصیت های اسمیت، لنس استرلینگ و والتر بکت یعنی هالند، یک جُفتِ کلاسیک عجیب و غریب را ایجاد می کنند، که هر کدام دارای قوس های خاص و البته قابل پیش بینی هستند که به طور کلی سرگرم کننده اند و تماشای تعاملاتشان حادثه شیرینی است.
اما جایی که فیلم های Blue Sky بیشترین درخشش را دارد، در مجموعه های اکشن آن است - مانند بیشتر فیلم های اکشن گرا این رسانه. شاید سکانس های اکشن این فیلم به سطح فنی فوق استاندارد آثار دیزنی و پیکسار نرسد، اما چیزی که در این انیمیشن پیش روی بیننده است، صحنه های اکشن چشمگیری است که درست رهبری شده اند. استفاده درست از رنگ و ابزار در اکشن ها اتفاق خوب ماجرا است، که سرچشمه از کارگردانان خوش ذوق کار یعنی نیک برونو و تروی کوآن می گیرد، این دو از پیش زمینه های قوی در انیمیشن برخوردار هستند و این کاملاً واضح است. جلوه های بصری پویا و استفاده هوشمندانه از چشم انداز های متحرک و نماد های برجسته سینمای جاسوسی، مخاطبان جوان را مجذوب فعالیت های داخل اثر خواهد کرد.
حساسیت زیبایی در نحوه برخورد فیلمنامه براد کوپلند و لوید تیلور با از دست دادن، تنهایی و تأثیر موجبات اندوه بر انسان در فیلم وجود دارد. اما مشکل اینجاست که نحوه برخورد فیلم با چنین اتفاقاتی سطحی، گذرا و فراموش شدنی است. بدیهی است، این نکات نشانه خوبی برای تعیین شایستگی یک فیلم نیست، اما از طرفی دیگر هم این بدان معنا نیست که این یک فیلم بد است. من در تمام مدت دیدن فیلم حال خوبی داشتم، و هیچ چیز جدی و تاریکی در انیمیشن نیست. حتی شخصیت منفی نیز یک تیپِ شرور است تا یک شخصیت منفی دارای برنامه و نکات تاریک ریز و عمیق. این فیلمی است که یک ساعت و چهل و دو دقیقه سرگرم می کند و چیز دیگری نیست.
به طور کلی، Spies in Disguise خلاصه ای تقریباً مناسب از هرگونه انیمیشن رایانه ای می باشد که در ده یا چند سال گذشته تولید شده است. محتوای این انیمیشن اگرچه اغلب فراموش شدنی است، اما یک سفر پر ستاره با مجموعه ای از صحنه های برجسته سرگرم کننده است.